روز بعد اولین چیزی که در سئول دیدیم میدان "گوانگ هوامون" بود که به آن میدان "شکارچی شهر" هم می گویند. (در میان فواره های این میدان بود که اولین بار کیم نانا و لی یو سونگ در سریال شکارچی شهر با هم دیده میشن به همین دلیل به میدان شکارچی شهر معروف شده) و در مقابل شاه "سجونگ کبیر" و دریاسالار "یی سان شین" هم حاضر شدیم.

مجسمه دریاسالار یی سان شین در میدان گوانگ هوامون - سئول
این میدان که بعداً فهمیدیم همانند مرکز ارتباطی سئول است (همه راهها به گوانگ هوامون ختم می شوند) مانند راه ورودی بزرگترین کاخ سئول، گیونگ بوک گونگ، است که آخرین پادشاهان کره در این کاخ زندگی می کردند. پس از آن در حالی که خیلی خسته بودیم تصمیم گرفتیم اولین ناهار کره ای خود را بخوریم. بیبیمباپ و سامگیوپسال. خیلی عالی بود. فکر کنم نصف خستگیمان در رفت.
... همان شب پس از یک دوش حسابی، تصمیم گرفتیم شام را در یک رستوران 100 درصد کره ای بخوریم. منظورم از همان رستورانهایی است که وارد می شوی، کفشهایت را در میاوری و روی زمین می نشینی. در حالیکه دور و بر ما آجوماها (خانم ها) و آجوشی های (آقایان) زیادی بودند در آنجا اصلاً راحت نبودیم. نباید عادی بوده باشد که 4 دختر جوان تنهای خارجی به آنجا بیایند. در هر حال غذا خوردن درآن رستوران و دیدن اینکه چگونه خانواده ها غذاها را می بلعیدند تجربه خیلی خوبی بود.
ادامه دارد...